باران
 
 
شنبه 10 دی 1390برچسب:, :: 13:59 ::  نويسنده : شیما

اگر میخواهی عاقل را از ندان تشخیص دهی با او از کارهای غیرممکن و محال بگو.اگر پذیرفت بدان نادان است و اگر نپذیرفت عاقل

ادم احمق از گذشته حرف میزند،عاقل به آینده فکر میکند،و دیوانه از آینده حرف میزند

کسی که میترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد

امید همچون خون در روان آدمیست که اگر نباشد گامی به پیش نمیرود و اگر باشد جهانی را دگرگون میسازد

زندگی به تناسب  شهامت آدمی گسترش یا فروکش می یابد

عشق عبارت است از وجود یک روح در دو کالبد.عاملیست که دو تن را مبدل به فرشته ی واحدی میکند



پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, :: 18:50 ::  نويسنده : شیما

شمعی فروخت چهره که پروانه ی تو بود

عقلی درید پرده که دیوانه ی تو بود

خم فلک که چون مه و مهرش پیاله هاست

خود جرعه نوش گردش پیمانه ی تو بود

پیر خرد که منع جوانان کند ز می

تا بود خود سبو کش میخانه ی تو بود

خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر

ته سفره خوار ریزش انبانه ی تو بود

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل

هر جا گذشت جلوه ی جانانه ی تو بود

دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو

مرغان باغ را به لب افسانه ی تو بود

هدهد گرفت رشته ی صحبت به دلکشی

بازش سخن ز زلف تو و شانه ی تو بود

برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک

کورا هوای دام تو و دانه ی تو بود

بیگانه شد به غیر تو هر آشنای راز

هر چند آشنا همه بیگانه تو بود

همسایه گفت کز سر شب دوش شهریار

تا بانگ صبح ناله ی مستاه ی تو بود



درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سکوت و آدرس baran72.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



Alternative content